جلسات اخلاقی چه ارتباطی با مسائل سیاسی دارد؟"
این ایام که امتحان بزرگی در پیش رو هست و امید هست که رحمت خدا؛ و به برکت خون شهدا به برکت بصیرت ملّت ایران به برکت هدایت های ملکوتی این عبد صالح و ولیّ الهی و به برکت راهی که این امت پیش گرفته و هدفش تحقق عبودیت در روی روی زمین است و به برکت دعای آقا امام زمان علیه السلام امید قطعی است که إن شاء الله خداوند مثل امتحانهای گذشته در این امتحان هم ، ملت ایران را پیروز خواهد کرد.
اما سوالی که احتمالا به نظر بعضی ها برسد کما اینکه در فتنه گذشته به ذهن بعضی ها رسیده بود ، این است که جلسات اخلاق و مباحث اخلاقی چه ربطی به مسائل اجتماعی ، سیاسی، دارد؟
جلسات اخلاق ، بایست همان گفتن ، تذکرات ، گریه کردن ، حال گرفتن و بالاخره خود را به فضای پاکی رساندن و از این قبیل مسائل باشد.
ارتباط با این مسائل ، جلسات اخلاق را مخدوش می کند . قداست آن را از بین می برد ؛ یا اصلا با راه اخلاق سازگار نیست ؛ این شبهه پاسخش خیلی واضح است ،
بیانات مقام معظم رهبری در مورد استاد اخلاق
كى ديگر از نيازهاى عمدهى شما مسألهى اخلاق و معنويت است. شماها جوانهاى خوبى هستيد؛ اين را بدون تعارف مىگويم؛ انصافاً جوانهاى بسيجى ما، جوانهاى خوبى هستند. اما خوبى مراتبى دارد. هيچ وقت در خوب بودن و خوب شدن حد نشناسيد؛ مرتب در حال بالاتر رفتن باشيد. سعيتان اين باشد كه گناه نكنيد. فرائض را با شوق و رغبت انجام بدهيد. از ياد خدا غفلت نكنيد. با قرآن انس پيدا كنيد. در محيطهاى گوناگون كه با همديگر هستيد، سعى كنيد به ديندارى و معنويتِ يكديگر كمك كنيد. اگر رفيقى در جايى پايى كج مىگذارد، او را برادرانه و مشفقانه باز بداريد. عزيزان من! از لحاظ اخلاق خودسازى كنيد. انسان با تمرين، همهى كارها را، همهى خلقيات و خوىها را مىتواند به خودش بدهد؛ بخصوص در فصل جوانى كه شما هستيد. در فصل ما - فصل پيرى - محال نيست، اما خيلى سخت است. در فصل شما نه، خيلى آسان است. اگر بىنظميد و بخواهيد به خودتان نظم بدهيد، آسان است. اگر بخيليد و بخواهيد به خودتان سخاوت بدهيد، آسان است. اگر بداخلاق و اخمرو و ترشرو و بهانهگيريد و بخواهيد به خودتان خوشاخلاقى بدهيد، آسان است. اگر غيبتكننده و ايرادگيرندهى از اين و آنيد و بخواهيد خودتان را نگه داريد، آسان است. با تمرين! با تمرين حقيقتاً مىتوانيد به سمت تعالى حركت كنيد؛ به اين احتياج داريد. اين جوانهايى كه اول وارد دانشگاه مىشوند، غالباً دلهاى پاكى دارند و دلشان هم مىخواهد كه يك كانون معنويتى پيدا كنند و به او بپيوندند؛ بسيج مورد نظر آنهاست و از بسيج توقع دارند. شما به يك معنا، شبيه ما طلبهها هستيد: مردم از طلبهها انتظار بيشترى دارند؛ از بسيج هم انتظار بيشترى دارند. پس اخلاق و معنويت هم از نيازهاى عمدهى شماست! درسهاى اخلاقى را در بين خودتان رائج كنيد. از اساتيد اخلاق و موعظهگرها استفاده كنيد. البته مواظب باشيد در دام عنكبوتهاى دنيادار و دكاندار گرفتار نشويد؛ اين روزها از اين چيزها هم زياد است: دكاندارهايى كه به اسم معنويت، ادعا مىكنند كه امام ديديم و …! هيچ واقعيتى هم ندارد. حواستان باشد كه اسير آنها نشويد.
(بيانات در ديدار اعضاى بسيج دانشجويى دانشگاهها
هر روز با امام سجاد عليه السلام
به ستايش خداي عز و جل و ثناي بر او:
سپاس خدايي را که اول است بي آنکه پيش از او اولي باشد و آخر است بي آنکه پس از او آخري باشد خدايي که ديده هاي بينندگان از ديدنش فرو مانده و انديشه هاي توصيف کنندگان از وصفش عاجز شده اند.
سپاس خدايي را که زيباييهاي آفرينش را براي ما برگزيد و روزيهاي پاکيزه را بر ما روان ساخت و ما را به تسلط بر همه ي آفريدگان برتري داد و از اين جهت همه ي مخلوقاتش ما را به قدرت او فرمانبردار و به نيرويش از اطاعت ما ناچارند و سپاس خدايي را که در احتياج ما را از غير خود فرو بست پس در برابر اين همه نعمت چگونه بر سپاس او طاقت داريم؟ يا کي توانيم شکرش را به جا آريم؟
نيايش درباره ي پدر و مادر:
خدايا بر محمد و آل و نسل و تبار او رحمت فرست، و پدر و مادر مرا به بهترين امتيازي که به پدران و مادران بندگان مومنت بخشيده اي اختصاص ده، اي مهربانترين مهربانان.
خدایا در پی نمازها و در قسمتی از اوقات شب ودر ساعتی از ساعات روزم ذکر ایشانرا از یادم مبر.
نیایش در پناه جستن به خدا از ناملایمات و اخلاق ناستوده و کردارهای ناپسند:
خدایا من به تو پناه می برم از طغیان حرص و تندی خشم و غلبه حسد و ضعف نیروی صبر و کمی قناعت و سوء خلق و افراط شهوت و غلبه عصبیت و پیروی هوس و مخالفت هدایت و از خواب غفلت و اقدام بر تکلف(تعاطی الکلفه) و گزیدن باطل بر حق و پافشاری برگناه و خرد شمردن معصیت و بزرگ شمردن طاعت و تفاخر توانگران و تحقیر نسبت به درویشان و کوتاهی در حق زیر دستان و ناسپاسی نسبت به کسی که بر ما حقی داشته باشد و از آنکه به ستمکاری کمک دهیم یا ستم زده ای راخوار گذاریم یا آنچه را که حق ما نیست بخواهیم یا در علم از روی بی اطلاعی و برخلاف عقیده سخنی گوئیم. وپناه می بریم به تو از آنکه قصد خیانت با کسی داشته باشیم. و از آنکه در اعمالمان خود پسندی کنیم و آرزوهای خود را دراز سازیم و پناه می بریم به تو از بدی باطن و کوچک شمردن گناه خرد و از آنکه شیطان بر ما چیره گردد یا روزگار ما را واژگون بخت سازد یا سلطان در باره ما ستم کند. و پناه می بریم به تو از دست آلودن به اسراف و از نایافتن رزق کفاف و پناه به تو از شماتت دشمنان و احتیاج به همگنان و زیستن در سختی و مرگ بدون آمادگی و از عظیمترین حسرت وبزرگترین مصیبت و بد ترین بد بختی که حسرت قیامت و مصیبت در دین و دخول به دوزخ است و از بدی عاقبت و نومیدی از ثواب و نزول عقاب.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا وهمه مومنین و مومنات را از شر این بدیها پناه ده ای مهربانترین مهربانان.
نیایش در مقام التجاء به خدای تعالی :
خدایا اگر خواهی که از ما در گذری پس به سبب فضل تست و اگر خواهی که ما را عذاب کنی پس به موجب عدل تست پس به آئین انعام خود عفو خویش را بی دریغ به ما ارزانی دار و به سنت گذشت خود ما را از عذاب خویش ایمن ساز زیرا که ما تاب تحمل عدل تو را نداریم و بی مدد عفوت برای احدی از ما نجاتی نیست ای بی نیاز بی نیازان. اینک ما بندگان توییم در پیشگاه تو و من از همه محتاجان به تو محتاج ترم پس به توانگری خود فقر ما را جبران کن و رشته امید ما را با تیغ دریغ مبر که اگر چنین کنی کسی را که از رحمت تو نیک بختی طلبیده بدبخت ساخته ای، و آن را که از فضل تو اعانت خواسته نومید کرده ای، پس در این صورت بازگشت ما از طرف تو به سوی که خواهد بود؟و از در خانه ی تو به کجا خواهیم رفت؟ منزهی تو ای خدا از آن که ما را از درگاه خود برانی. ماییم آن درماندگان که اجابتشان را واجب ساخته ای، و مائیم آن گرفتاران رنج که رفع گرفتاری را به ایشان وعده داده ای. و مناسبترین چیزها به مقتضای مشیت تو و سزاوار ترین کارها برای تو در آیین عظمتت،رحمت آوردن بر کسی است ه از تو طلب رحمت کند و فریادرسی از کسی است که از تو فریادرسی خواهد پس بر زاری ما نزد خود رحمت آور و یرای آنکه خود را در پیشگاهت به خاک افکنده ایم از گرفتاری نجاتمان بخش.
خدایا شیطان که از او پیروی کرده ایم از ما شماتت کرد. پس بر محمد و آلش رحمت فرست و اکنون که او را برای تو ترک کردیم و از طرف او به سوی تو متوجه شدیم او را بر ما مجال شماتت مده.
نیایش در طلب فرجام نیک
ای کسی که یادت مایه آبروی یادکنندگان است ، و ای کسی که شکرت موجب کامروایی شاکرانست ، و ای کسی که طاعتت باعث نجات مطیعانست ، بر محمد و آلش رحمت فرست و دلهای ما را به یاد خود از هر یاد و زبانهامان را بشکر خود از هر شکر و اعضایمان را به طاعت خود از هر طاعت مشغول دار و اگر برای ما فراغتی از کارها تقدیر کرده باشی ، پس آن را فراغت توام با سلامتی قرار ده که به سبب آن گناهی دامنگیرمان نشود ، و خستگی ای به ما نپیوندد تا نویسندگان گناهان با نامه ای خالی از ذکر بدی هامان از طرف ما باز گردند، و نویسندگان حسنات به سبب آنچه از نیکی های ما نوشته اند شادان باز آیند، و چون ایام عمرمان سپری شود و رشته زندگی مان بگسلد و آن دعوت تو که از وقوع و اجابتش گریز نیست ما را احضار کند پس بر محمد و آلش رحمت فرست و پایان آنچه را که نویسندگان اعمالمان بر ما می نویسند توبه ای پذیرفته قرار ده که بعد از آن ما را بر گناهی که کرده باشیم و نافرمانی ای که مرتکب شده باشیم توبیخ نکنی، و روزی که اسرار و اخبار بندگانت را می آزمایی در برابر حاضران و ناظران پرده ای را که خود فرو گسترده ای از روی کار ما برنداری زیرا که تو نسبت به هرکه تو را بخواند مهربانی و در باره هر که تو را ندا دهد اجابت کننده ای.
جبهه طاغوت زرنگه
از بچگی لباس 10درصد عریان ییا 20درصد یا 30درصد یا حتی بیشتر تن بچه ها می کنند
بی حجابی بچه و لباس های بی حجابش رو مورد تحسین قرار میدند
موهای بچه رو از بچگی با مدل های متفاوت آرایش کرده و به نمایش همگان در می آورند
چادر رو که اصلا بچه نمی بینه
مدلهای لباس با حجاب رو اصلا نمی بینه چه برسه تنش کنه
خلاصه سلیقه ی بچه رو با حیایی پرورش میدند
چرا ما از بچگی زیبایی حیا رو به بچه نشون ندیم؟
چرا تجربه ی زیبایی چادر رو از بچگی به دخترمون نچشونیم؟
چرا مقداری از پولمون رو برای تشویق دخترمون به خاطر زیبایی حیایش خرج نکنیم؟
چرا از سن کم حضرت زهرا رو به دخترمون نشناسونیم؟
و افسوس های زیادی باید خورد که به فکر لباس و خوراک بچه هامون هستیم
اما
به فکر حیا و نوع نگاه و دین بچمون نیستیم
در حالیکه به راحتی می توان دختر رو زهرا پسند بار آورد
اما با راه درست و اچرای درست و بدون افرااط و تفریط
سنگربانان حجاب
ما خون دلها خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود!
من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز هر ساعت ، عاشق و معشوق آدم های غریبه می شوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!
من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده ام لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی !
من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !
من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم : خدا قوت، نه خسته برادر! ، بعضی ها امروز برای طرح دوستی ، فقط با عجله از همه می پرسند : ASL?
من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم ، بعضی ها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند : من های کلاسم ، نگاهم کنید !
من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست .
من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ، بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم شارژ بفرست !
من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !
من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !
من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی قبر مانند ، قرآن می خواندم و اسغفار می کردم و لذت می بردم ، بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !
من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع) می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!
من آنروز یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت و شکر خدا می کردم ، بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !
من آنروز با بند انگشتانم ، با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پیام های عمومی دعوت به دوستی در روم ها !
من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم ، بعضی ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که فضا را هم آلوده کنند !
من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم ، بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان قه قه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند : مرا نیز به حساب آورید ، آدمم !
من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم و بعد از عملیات ، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه فارسی وان و من و تو و مارک نوشیدنی های سر میز آنها !
من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط ، بهر نبردی بی امان … را می شنیدم ، و بعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا ، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم !
من آنروز از اطلاعات شخصی خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند ، بعضی ها امروز حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر منتشر کرده تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند !
من آنروز در خط مقدم ساعت ها بیدار می ماندم تا دشمن غافلگیرمان نکند بعضی ها امروز ساعتها برای ملاء عام و مد نمایی ، خود را تزئین می کنند تا نا محرمان را غافلگیر کنند!
من آنروز به شوق شرکت در عملیات یا به یاد همسنگران شهیدم اشک می ریختم و قصد انتقام از دشمن را داشتم ، بعضی ها امروز برای شکستهای عشقی شان افسرده اند و قصد انتقام از تمام آدمها و زمین و زمان را دارند !
من آنروز سرنگ ضد شیمیایی بر بدن خود شلیک می کردم ، بعضی ها امروز ، گونه بر رخ خود تزریق میکنند تا به چشم بیایند !
من آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم ، بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد به نامحرم ، بر خود حرام کرده اند!
نه ! این قرارمان نبود ! ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید ، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی ! رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم مراعات کن ! بر گرد و اندکی بیاندیش ؛ … ما خون دلها خورده ایم !
برگزیده ای از یادداشت های یک جانباز شرکت کننده در عملیات ، والفجر 8 ، کربلای5 ، نصر و …