سه مشخصه یک دوست خوب
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم
در گفتاری خطاب به حضرت علی علیه السلام
سه مشخصه یک دوست خوب را بیان می فرمایند.
ایشان می فرمایند:
یا علی(ع) از برای دوست و رفیق سه علامت وجود دارد
1-مالش را جای مال خودت قرار دهد
2- آبرویش را پای آبروی تو بگذارد
3- جانش را فدای جان تو کند و علاوه بر آنها اسرار تو را فاش نکند
*مواعظ العددیة ص
شما بر کافران اثر بگذارید، نه آنها بر شما
باید خیلی خیلی ملتفت باشیم که از مفاد إنّی تارک ٌ فیکم الثقلین - که قرآن و عترت است و خدا آنها را برای ما قرار داده است - جدا نشویم و گر نه در دارالضّیافه ی گرگ ها قرار می گیرید. همه ملتفت باشید -که از قرآن و اهلبیت علیهم السلام که باطنشان یکی است - جدا نشوید به این طرف و آن طرف نروید زیرا منحرفان به فانیات تعلبق دارند و سخنانشان یا باطل است یا دروغ.
بنابراین با کافران و سرانشان و افراد مانند انها، ابدا رفاقت و دوستی - و هر چه بدین معناست - نداشته باشید. اگر هم یک مصاحبتی با آنان کردید، شما باطل انها را بگیرید و [عقائد] حق را به آنها بدهید؛ نه اینکه آنها باطلشان را به شما تزریق کنند یا حق شما را از دستتان بگیرند.
از بیانات آیت الله بهجت (رحمه الله علیه)
گردنه ای که نمی توان از آن گذشت مگر...
در قیامت گردنه ای هست که کسی حقی از مردم بر گردنش باشد،
نمی تواند ازآن بگذرد؛ یا باید از حسناتش به کسی که حق او را پایمال کرده،
بدهدیا… بالاخره تا مردم در آنجا از همدیگر راضی نشوند، نمی تواننداز آنجا بگذرند.
رفع ناراحتی های روحی
مرحوم آیت الله قاضی می فرمایند:در هنگام اضطراب و ناراحتی های روحی، خواندن این کلمات را سفارش می کردند: « لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی من أن یحضرون إن الله هوالسمیع العلیم: هیچ معبودی جز خداوند یکتای بی شریک وجود ندارد و ستایش و حکومت مخصوص اوست و او بر هر کاری تواناست.
از وسوسه های شیاطین به خدا پناه می برم و به تو پناه می برم ای پروردگارم از این که نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست. »
تمسک به ثقلين، عامل وحدت مسلمانان
حديث تمسّک به ثقلين،[١] عامل وحدت بين مسلمانان و رافع اختلاف ميان آنهاست، خصوصاً با توجه به اين که در ذيل حديث ثقلين دارد که: «فَإِنِّی سَأَلْتُ اللّهَ فِی ذلِک فَاسْتَجابَ لِی؛ من در اينباره [عدم جدايی قرآن و عترت] از خدا درخواست نمودم و خدا دعايم را اجابت نمود».[٢]
بنابراين، با وجود اين همه اختلاف بين مسلمانها، معلوم میشود که تمسّک حقيقی به ثقلين نشده است، و ريشه اختلاف همان «حَسْبُنَا کتابُ اللّهِ؛ کتاب خدا برای ما کافی است»[٣] میباشد؛ هر چند اين سخن به دروغ گفته شده است؛ زيرا نصف آيات قرآن مربوط به عترت و مودّت و پيروی از آنهاست، مگر اينکه اين دسته از آيات را از قرآن محو کنيم، يا روی آنها موم بگذاريم تا پيدا نباشد!
اين حديث [ثقلین] با اينکه بين عامّه و خاصّه متواتر است، عامّه خيلی زور زدهاند که بگويند: لفظ «عِتْرَتی» در آن نيست، بلکه «سُنَّتی» وجود دارد.
میگوييم: اگر «سُنَّتی» هم باشد شما به سنّت هم که عمل نمیکنيد، بلکه شما قياسی هستيد، نه عامل به سنّت و سنّی؛ به دليل اينکه اگر به همان قرآن و سنّت عمل میکرديد و به آن دو تمسّک میکرديد، آن دو، اختلاف بين شما را رفع میکرد، و ديگر اختلافی با هم نداشتيد پس اين همه اختلاف در ميان شما برای چيست؟! لذا عامّه نقل میکنند که پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهفرمود: «سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلی ثَلاثَ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً: کلُّهُنَّ فِی النّارِ إِلاّ واحِدَةً؛ به زودی امّت من هفتادوسه فرقه میشوند: همه آنها جز يکی در آتش جهنم خواهند بود». سؤال شد: آن فرقه ناجيه کدام است؟ حضرت صلیاللهعلیهوآله فرمود: «ما أَنَا عَلَيْهِ الْيَوْمَ وَ أَصْحابِی؛ آنچه من و اصحابم امروز بر آنيم».[۴]
میگوييم: بنابراين، لابد ميان اصحاب، ديگر هيچ اختلاف نيست، آيا اينطور است؟! پس جنگ صفّين را طايفه جن به راه انداختند و دو طايفه جنّ با هم جنگيدند؟!
بنابراين، آنان که عترت را کنار گذاشتند، در حقيقت قرآن حقيقی را هم ندارند، بلکه تنها صورتِ قرآن را دارند. ازاينرو، کفّار به آسانی میتوانند آن را از دست آنها بگيرند. کفّار نقشه کشيدهاند و پيمان بستهاند که قرآن را از دست مسلمانان بگيرند
در محضر بهجت، ج۲، ص۳۱۴
[١]. اصل حديث به اين صورت از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است: «إِنّی تارِکٌ فيکمُ الثِّقْلَين، أَحَدُهُما أَکبَرُ مِنَ الآخِرِ: کتابُ اللّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ إِلَی الأرْضِ؛ وَ عِتْرَتی اهلبيتی وَ إِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّی يَرِدا عَلَی الْحَوْضَ؛ من دو چيز گرانسنگين در ميان شما به يادگار میگذارم که يکی از ديگری بزرگتر است: يکی، کتاب خدا، که ريسمانی است که از آسمان بهسوی زمين کشيده شده است؛ و ديگری، بستگان و خاندانم. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا اينکه در [کنار] حوض [کوثر] بر من وارد شوند»؛ مسند احمد، ج۳، ص۱۴. نيز ر.ک: مسند احمد، ج۳، ۲۷ و۵۹؛ مجمعالزوائد، هيثمی، ج۹، ص۱۶۳؛ مسند ابنجعد، ص۳۹۷، منتخب مسند عبدبنحميد، ص۱۰۸؛ خصايص نسايی، ص۹۳؛ مسند ابیيعلی، ج۲، ص ۲۹۷ و۳۷۶؛ معجم صغير طبرانی، ج۱، ص۱۳۱.
[٢]. مشابه: شواهدالتنزيل، ج۱، ص۱۹۱؛ الميزان، ج۴، ص۴۱۱؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۸۷، ۲۰۹.
[٣]. بحارالانوار، ج۲۲، ص۴۷۳ـ۴۷۴؛ شرح نهجالبلاغه ابنابیالحديد، ج۲، ص۵۵؛ ج۶، ص۵۱؛ ج۱۱، ص۴۹؛ ج۱۲، ص۸۷.
[۴]. مجمعالزوائد، ج۱، ص۱۸۹؛ مستدرک حاکم، ج۱، ص۱۲۹؛ المعجم الاوسط طبرانی، ج۵، ص۱۳۷؛ لسان الميزان ابنحجر، ج۳، ص۲۹۱؛ ج۶، ص۵۶.