اسرار غیبت امام زمان (عج)
ولی عصرعلیه السلام از رازهای بسیار پیچیده ای است كه با ظهور او همه حقیقت روشن می گردد. “عبدالله بن فضل هاشمی” می گوید امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت صاحب الامر به ناچار غیبتی خواهد داشت، به طوری كه گمراهان در شك واقع می شوند.
سئوال كردم: چرا؟
فرمود: اجازه بیان علتش را نداریم .
گفتم: حكمتش چیست؟
با توجه به این آیه، خداوند متعال در هر زمان و دوره ای، مردم آن دوره را مورد امتحان قرار می دهد تا مومنین واقعی از متظاهرین به دین و ایمان مشخص شوند. امتحان الهی در هر زمان، متفاوت و متناسب با رشد و كمال عقلی مردم آن زمان است. در دوران غیبت كبری، با غایب شدن حجت خدا، مردم به استقامت و پایداری نسبت به دین امتحان می شوند تا منتظرین واقعی از غیر واقعی تمیز داده شده و هر كدام پاداشی در خور موفقیت در این امتحان به دست آورند.
فرمود: همان حكمتی كه در غیبت حجت های گذشته وجود داشت، در غیبت آن جناب وجود دارد، اما حكمتش جز بعد از ظهور او ظاهر نمی شود، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتی و كشتن جوان و اصلاح دیوار به دست حضرت خضر علیه السلام برای حضرت موسی علیه السلام آشكار نشد جز هنگامی كه می خواستند از هم جدا شوند.
آیا تأخیر در فرج،موجب قساوت قلب میشود؟
آنچه بر هر مؤمنی، بلکه بر هر انسانی لازم است، این است که هیچگاه، از تأخیر در فرج و ظهور منجی ناامید نباشد، بلکه باید به ریسمان صبر، چنگ زده تا به سرمنزل مقصود رهنمون شود. این صبر و استقامت، تنها از راه ایمان قلبی به خداوند متعال و اینکه او خُلف وعده نمیکند و نیز با سیر و بررسی سرگذشت امتهای پیشین که چگونه بعد از هر عسر و گرفتاری شدید، یسر و فرج الهی برایشان حاصل شد، میسر خواهد بود؛ مراجعه به فطرت و توجه به میل درونی برای ظهور منجی نیز، میتواند انسان را از یأس و ناامیدی رهانیده و به ظهور منجی امیدوار کند.
در ذیل آیه شریفه «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّـهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ»[۱] از امام صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمود: «تأویل هذه الآیة جاء فی أهل زمان الغیبة و ایامها دون غیرهم من أهل الأزمن و ان الله تعالی نهی الشیعة عن الشک فی حجة الله تعالی، أو أن یظنوا ان الله تعالی یخلی أرضه منها طرفة عین؛ تأویل این آیه، برای مردم عصر غیبت است و زمان غیبت، غیر از سایر زمانهاست. خداوند متعال، شیعیان را از شک در حجت خود نهی کرده است و نیز نهی کرده از اینکه گمان کنند که خداوند، زمین را لحظهای از وجود حجت خود، خالی میگذارد».[۲]
پینوشتها
۱. حدید: ۱۶.
۲. الغیبة، نعمانی، ص۲۴؛ المحجة، ص۲۱۹ و ۲۲۰.
مبادا خفته باشيد...
انتظار ظهور مهدى موعود از حساسترين و تاريخسازترين فرازهاى عقيدتى اسلامى است كه عمرى به درازاى عمر اسلام دارد. پيامبر اكرم (ص) و خاندان پاكش، همواره مردم را به اين چشم به راهى خواندهاند. در ميان آثار فرقهها و گروههاى مسلمان نيز، از اين آرمان، نشانههاى بسيار به چشم مىآيد؛ تنها كافى است بدانيم كه پس از يك پژوهش كوتاه در اين زمينه نام بيش از پانصد كتاب، از دانشوران مسلمان به دست آمده كه به يقين با تحقيقات عميقتر اين رقم از هزار تجاوز خواهد نمود.
پيامبراكرم(ص) فرمودند:
اگر از دوام دنيا يك روز بيشتر نمانده باشد؛ خداى بزرگ آن را چنان درازا دهد تا مردى از دودمان مرا برانگيزاند كه زمين را از عدالت و داد پر سازد همانگونه كه از ستم و بيداد آكنده باشد.
نخستين نكتهاى كه با عنايت به مفهوم انتظار به ذهن ما مىآيد خواستار شدن ظهور است از صميم دل؛ زيرا تا دوستدار و دلبسته چيزى نباشى چشم به راهش نخواهى بود. لازمه اين خواستن و اشتياق وجود دو زمينه قلبى است: يكى شناخت و آگاهى از محتواى ظهور و دوم گرايش و جويايى نسبت به آن محتوا.
لازمه درك بهتر حقيقت از مفهوم انتظار، شناخت درونى و خواست قلبى است. پس انتظار چيزى نيست مگر نيت ظهور.
منتظران حقيقى، پيوسته تصوير ظهور را در برابر ديدگان دارند و از دل و جان آن را مىجويند و براى تحقق آن مىكوشند. انتظار نه فقط ظهور را در دل و جان ما پايدار مىسازد بلكه در قلمرو تن ما نيز نقش و نشانى از آن را آشكار مىنمايد، مگر نه اين كه چشم، زبان، گوش، دهان و دست و پاى ما، بندگان فرمانبردار دل ما هستند. پس اگر انديشه و پندار ما به رنگ ظهور درآمد گفتار و كردارمان را نيز همرنگ خود خواهد ساخت. مبادا اين حقيقت را خيال و رؤيا پنداريد و از خاصيت و اهميت ايدهاى چنين بلند و عالى غافل بمانيد. چه خوب سروده مولوى:
از يك انديشه كه آيد در درون صد جهان گردد به يك دم سرنگون
اميد به ظهور ايجاد جاذبه مىكند؛ انسان را به راه مىاندازد و به سوى خود مىكشاند. جوهره اين اميدوارى همان خوشبينى نسبت به آينده بشريت است و پشتوانه آن نويد حتمى و مژده قطعى خدا به پيروزى مستضعفان و فرمانروايى صالحان و نيكفرجامى پرهيزكاران.
اميد و انتظار مقدمه هجرت و جهاد است، نه زمينه رخوت و ركود. امام صادق(ع) مىفرمايد:
هر كس دوست دارد از ياران حضرت قائم باشد، بايستى انتظار او را داشته و به نيكويى و پرهيزگارى رفتار نمايد. پس اگر به اين حال، پيش از قيام او از دنيا رود، پاداش ياران مهدى را خواهد گرفت. بنابراين بكوشيد و جديت كنيد و چشم به راه باشيد كه بر شما گوارا باد.
نخستين گام انتظار، خودسازى است؛ يعنى رشد و تربيت جسم و روح و چندان هم دشوار نيست؛ زيرا شوق ديدار او مردمان را مىسازد چه رسد به اشتياق درك ظهورش، پس لختى به خود بينديشيم.
تلاشها و سازندگيهاى ناشى از انتظار اگر هم به دوران ظهورش نرسد دست كم در زندگى عمومى جامعه تأثيرى بسيار مثبت دارد؛ زيرا تربيت افراد و تجهيز آنان به يقين، جامعه را به پيش مىبرد و نيرومند و توانگر مىسازد، در برابر دشمن پايدارى و مقاومت مىبخشد و در نتيجه آسايشى نسبى براى همگان فراهم مىآورد.
انتظار امام زمان بدون محبت و علاقه به او كارى از پيش نخواهد برد؛ زيرا كه حماسهها همواره در فضاى شور و احساس زاده و پرورده مىشوند، كافى نيست كه نسبت به حضرتش تنها پذيرش ذهن و پسند فكرى داشته باشيم، كشش روحى و پيوند قلبى در اينجا به كار مىآيد. اگر در روزگار دشوار غيبت بر فراز آسمان بلند انتظار، گهگاه شاهد درخشش ستارگان بودهايم، ناشى از عواطف پاك آن كواكب به خورشيد نهان در ابر بوده است.
منتظران راستين در عين حال وظيفه دارند كه علاوه بر اصلاح خويش در اصلاح ديگران نيز بكوشند؛ زيرا برنامه عظيم و سنگينى كه انتظارش را مىكشند يك برنامه فردى نيست؛ برنامهاى است كه تمام عناصر تحول بايد در آن شركت جويد؛ بايد كارى به صورت دستهجمعى و همگانى باشد، كوششها و تلاشها بايد هماهنگ گردد و عمق و وسعت اين هماهنگى بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد كه انتظار آن را دارند.
انتظار يعنى آمادهباش كامل. من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممكن است در انتظار كسى باشم كه طعمه شمشيرش خون ستمگران است؟! من اگر آلوده و ناپاكم چگونه مىتوانم منتظر انقلابى باشم كه شعله اولش دامان آلودگان را مىگيرد؟!
اكنون مىفهميم چرا منتظران واقعى گاهى مانند كسانى شمرده شدهاند كه در خيمه حضرت مهدى (عج) و يا زير پرچم اويند. يا چون كسى هستند كه در راه خدا شمشير مىزند و يا در راه خدا به شهادت مىرسد.
اينها مراحل مختلف و درجه مجاهده در راه حق و عدالت است كه متناسب با مقدار آمادگى در انتظار افراد است؛ يعنى همانطور كه ميزان فداكارى مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است، انتظار و خودسازى و آمادگى نيز درجات مختلفى دارد كه هر كدام از اينها با يكى از آنها از نظر مقدمات و نتيجه شباهت دارند.
پس بيدار باشيد؛ زيرا نمىدانيد كه در چه وقت، صاحبخانه مىآيد، در شام يا نصف شب، يا بانگ خروس، يا صبح، مبادا ناگهان آمده، شما را خفته يابد.
خالی نبودن زمین از حجت خداوند متعال
ازدی می گوید:
« من مشغول طواف خانه خدا بودم. شش دور رفتم و قصد داشتم دور هفتم را شروع کنم که ناگاه چشمم به حلقه ای از مردم افتاد که در طرف راست کعبه بودند! جوانی خوشرو و خوشبو با مهابت تمام نزد ایشان ایستاده و صحبت می فرمود؛ به طوری که بهتر از سخن او و دلنشین تر از گفتارش نشنیده بودم.
نزدیک رفتم که با او صحبت کنم؛ اما ازدحام جمعیت مانع از نزدیک شدن به او گردید.
از مردی پرسیدم: این جوان کیست؟
گفت: پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله است، که سالی یک بار برای دوستان خصوصی خود ظاهر می شود و برای آنها حدیث می فرماید.
وقتی این مطلب را شنیدم، خود را به او رسانده و عرض کردم: مولا جان، من برای هدایت به خدمت شما آمده ام و می خواهم مرا راهنمایی کنید.
تا این گفته را شنیدند، دست بردند و از سنگریزه های مسجد برداشتند و به من دادند. وقتی به آن نگاه کردم، دیدم تکه طلایی است. بعد از آن که این موضوع عجیب را مشاهده کردم، به راه افتادم. ناگاه دیدم آن بزرگوار پشت سر من آمدند و به من فرمودند:
« حجت بر تو ثابت شد و حق برایت ظاهر گردید و کوری از چشم تو رفت. آیا مر ا نشناختی؟ »
عرض کردم: نه، نشناختم.
فرمودند:
« منم مهدی. منم قائم زمان. منم آن که زمین را پر از عدل و داد می کنم، همان طوری که از ظلم و ستم پر شده باشد؛ به راستی که زمین از حجت خالی نخواهد بود و خدای تعالی مردم را در حیرت و سرگردانی رها نمی کند.
بعد هم فرمودند: آنچه را که دیدی نزد تو امانت است؛ آن را برای برادران مؤمنت نقل کن. »
پر شکوفه کن مرا ...
سلام مولای مهربان من ..
میدانستی تمام ثانیه های حضورم در هستی با حضورت در هستی
- گره - خورده .. آنچنان با منی که گاهی خودم را هم فراموش می کنم ..
نمی دانم من تو را بی نهایت دوستدارم یا تو من را
.. اما فکر کنم - تو - بیشتر من را دوستداری
چرا که اکثر اوقات فکرت را ، یادت را ، خیالت را ،
صدای قدم هایت را ،
شور جاریه حضورت را به سراغ دل من میفرستی
که بدانم چقدر به یاد من هستی و مرا دوست داری ..
جانم به قربان دل مهربانت مولای من ..
می دانم این هزار سال را هم بهانه ی دوست داشتنم
در پرده ماندی که انسان شوم و به نزدیکیه دروازه ی انتظارت برسم ..
کاش من هم ترا همین اندازه دوست می داشتم
تا لااقل یک سال نه یک ماه نه یک هفته نه
یک روز نه یک ساعت را با یاد تو بگذرانم ..
برایم دعا کن مولای من که تا آمدنت ،
من ، هم به شکوه انسانیت برسم
آه می کشم تو را , با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا , ای کرامت بهار
در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند
کاروانی از شهید , کاروانی از بهار
ای بهار مهربان , در مسیر کاروان
گل بپاش و گل بپاش , گل بکار و گل بکار
بر سرم نمی کشی , دست مهر اگر , مکش
تشنه محبتند , لاله های داغ دار
دسته دسته گم شدند , مهره های بی نشان
تشنه تشنه سوختند , نخل های روزه دار
می رسد بهار و من , بی شکوفه ام هنوز
آفتاب من , بتاب ! مهربان من , ببار
آسمان را مي ستايم، كه ابرهايش را زير انداز گام هايت مي سازد.
درختان را دوست دارم؛ كه شاخه هاشان نسيم محبت را
به ياد تو معطر ومتبرك مي كنند.
آب را مي پسندم كه روان مي شود، تا غبار از قدوم پاك تو برگيرد.
باد را مي شنوم؛ كه ياد روح نواز كوي تو را، هديه مشامم مي سازد.
…وانتظار را مقدس مي شمرم؛ از آن كه هر آدينه ، منتظرت مي نشينم.
هر آدينه، چشم به راه و گام تو مي سپارم و هرآدينه،
دلم را سفره محبت هاي تو مي كنم.
نوازش نگاهت را از ما دريغ مدار، اي مولاي ما،
يا صاحب الزمان (عج)